شب زنده داران

شب زنده داران

به نام خداوندی که فریاد رس فریاد خواهان است

منوي اصلي

آرشيو موضوعي

ساعت

امکانات


ساکنـین هوشـمند کائـنات.بخش دوم

 

در این مقاله و در ادامه بحث حیات هوشمند در کائنات به قرآن رجوع نموده و به بررسی دیدگاه قرآن در خصوص حیات هوشمند در کائنات می پردازیم. در این مبحث، حین بحث جهت جلوگیری از مشوش شدن ذهن مخاطب به تخصصی سازی معنی چند لغت پرداخته شده است که این روند تا پایان این سری مقالات حفظ شده است.

بخش دوم: دیدگاه اسلامی 

ذکریا سیتچین در کتاب تماس های یزدانی در جستجوی یافتن سرزمینی توصیف شده در تورات است که فکر می کند باید مقر قلمرو آنوناکی ها بر روی روی زمین بوده باشد. در این جستجو به دنبال سرزمینی است که چهار رود پرآب در آن به هم می رسیدند. رود های دجله و فرات (سیحون و جیحون)، کارون و رودی که از سمت عربستان به سوی اروند رود و خلیج فارس می آمده و اکنون مدت هاست که خشکیده است. او به این نتیجه می رسد که آنوناکی ها در دریای اریدو لنگر انداخته بوده اند . . .

 بر همه ما مبرهن است که آسیا مهد تمام ادیان الهی و حتی ادیان کفرآمیز بزرگ جهان است. خود این نشان می دهد که آسیا باید مهد آدم نیز بوده باشد. در عدن یا باغ، فرقی نمی کند. داستان به زمانی بر می گردد که الله، خدای واحد کائنات و فراتر از آن تصمیم گرفت آفریده ای بیافریند. پس آفرید و از مخلوقات مخلص پیشینش خواست که در برابر این قدرت نمایی خداوندی سر سجده فرود آرند: فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْليسَ کانَ مِنَ الْجِنِّ. . .

در این قسمت به تقسیم بندی آیاتی از قرآن می پردازیم که گفته می شود به تعدد موجود هوشمند ساکن کائنات یا هستی اشاره دارند. سپس در هر دسته آیات، چند آیه را مورد تحلیل قرار می دهیم تا ببینیم آیا قرآن موید حیات فرازمینی است؟ و اگر بله، خصوصیات آن موجودات به چه شکل است؟

الف- آیات مورد تمسک هواداران فرضیه فضانوردان باستانی:

طی بررسی هایی که داشتم و حتی مبادله دیدگاه با دوستان بازدیدکننده از مقالات سایت متوجه شدم که بسیاری از دوستان هم وطن یا فارسی زبان، به جای پرداختن به اصل مطلب، به یک سری آیاتی که مبهم هستند و چیزی را اثبات نمی نمایند، توسل جسته و می خواهند اعتقاد خود را توجیه نموده و درست جلوه دهند. در ادامه سه گروه ارجح از این آیات آورده شده و بررسی می گردند:

1-اولین آیه مربوط به سوره حمد است:« الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ- ستایش برای خدای عالم هاست».

واژه عالمین در بالا کلمه جمع است و در فارسی باید به عالم ها ترجمه شود. خود این آیه به ما تذکر می دهد که خدا عالم هایی را خلق نموده است و از این بابت درخور ستایش است. در همین ابتدای کار باید بگویم که قرار نیست صرفاً به تکرار کارهای پیشینیان بپردازم. لذا اولین سئوال این است که عالم در زبان عربی دقیقاً به چه معناست؟ آیا جهان در فارسی معادل کاملی برای عالم است؟ خود جهان به چه معناست و چه تفاوتی با لفظ دنیا دارد؟

چیزی که بسیاری از مفسرین و مترجمین قرآنی به آن اهمیتی نمی دهند این موضوع است که زمان نزول قرآن، منظور خود عرب ها از لفظ عالم چه بوده است. زبان شناسان معتقدند که در گذر زمان بسیاری از واژگان مفهوم ابتدایی خود را از دست می دهند و معنای دیگری به خود می گیرند. برای مثال واژه « شوخ » در گذشته به معنای «چرک» بوده اما امروز شوخ یعنی «انسان بذله گو». این کاملاً نادرست است که ما بیایم در ترجمه امروز قرآن از معانی امروزی الفاظ قرآن استفاده کنیم. چنین کاری یعنی انحراف و بدعت ناخواسته و نادانسته.

دومین موضوعی که به مخاطبین عزیز مربوط است، تذکر این نکته است که نزول قرآن در راستای تکامل کتب الهی پیشین بوده است. بسیاری از آیات قرآن موید وجود پیامبران قبل از محمد(ص) است. این آیات بالعکس تفسیر شده اند. بسیاری مدعی بودند و مدعی هستند که چنان آیاتی نشان از بشری بودن قرآن است و این کتاب الهی را زاده تفکرات محمد ابن عبدالله می دانند که با تلفیق ادیان قبلی، اسلام را ابداع نموده است. این گروه غافلند از این که اگر ابراهیم(ع)، موسی(ع) و عیسی(ع) فرستاده خدا هستند، باید مورد تایید محمد(ص) هم باشند. آیا در غیر این صورت برای محقق بی طرف این ظن ایجاد نمی شود که یهوه موسی متفاوت از الله محمد است؟ در واقع منطقی است که قرآن، پیامبران پیشین را تایید نماید نه این که آنها را رد نماید.

 پس اگر روزی، جایی مدرکی از حضور الله در میان قومی یافت شود نه تنها نشان از کذب بودن آموزه های محمد(ص) نیست که مدرکی در جهت اثبات وجود الله از ازل انسانی است.

اکنون به ادامه بحث خودم باز می گردم. قرآن زمانی بر قلب محمد(ص) نازل شده است که در سرزمین های اطراف جزیره العرب یهود، مسیحی و زدتشتی در حال زندگی بودند. پس الله هیچ دلیلی نمی بیند که بخواهد توضیح دهد منظورش از « عالمین» چیست؟ اگر چنین آیه ای بر آدم(ع) نازل می شد نیاز به توضیح در ادامه اش داشت چون آدم(ع) اولین بود و منظور از عالمین برایش مشخص نبود اما محمد(ص) خاتم است و چنین مفاهیمی برایش تعجب بر انگیز نیست چون خداوند قبلاً منظورش را بیان داشته است. البته در ادامه در قرآن نیز منظور خود را بیان می نماید.

بسیاری از دوستان و طرفداران فرضیه فضانوردان باستانی چنین آیاتی را دستاویز قرار داده و می گویند که رب العالمین یعنی این که خدا به جز زمین، چندین سیاره دیگر نیز خلق کرده که موجوداتی متفکر بر روی آنها زندگی می کنند وگر نه چرا باید بگوید رب العالمین؟

خوب حتی اگر معنای امروزی واژه عالم را در نظر بگیریم یعنی دنیا (World) یا جهان (Globe)، باز هم ادعای فوق اثبات نمی شود. ما به کرات می شنویم که گفته می شود دنیای اسلام، جهان عرب و . . . . اگر مفهوم دنیا برای پیروان یک دین بکار می رود در این صورت ما چند دنیای دیگر مانند دنیای کفر، دنیای مسیحیت و . . . خواهیم داشت. جهان عرب نیز نیز نشان می دهد که عرب برایش خود یک جهان است. پس جهان غرب هم می توان یک جهان دیگر باشد. در این صورت رب العالمین یعنی خدای غربی ها و اعراب و . . . یا خدای اسلام، مسیحیت و . . .

معنی دیگر عالم می تواند سیاره زمین باشد مثلاً دنیای ما. در این صورت عالمین یعنی سیاره ها یا به عبارتی انواع اجرام سماوی. در این تعریف رب العالمین یعنی خدای کیهان یا گیتی (Universe -Cosmos). پس تفاوت دنیا(جهان) و کیهان در این است که کیهان(گیتی) شامل چندین دنیاست. اشتباه نکنید، در این تعریف نهایتاً می توان رب العالمین را خدای گیتی تفسیر کرد نه خدای ساکنین گیتی.

دو تعریف بالا از عالم، مربوط به عالم ماده است اما عالم های دیگری هم مانند عالم تخیل، عالم برزخ، عالم روح وجود دارند که غیر مادی هستند و بیشتر مختص خود اسلام است. پس در نهایت منظور الله از رب العالمین می تواند این باشد که او خدای عالم ماده و غیرماده است. من در ادامه عالم ماده و غیر ماده را در مجموع کائنات یا هستی می نامم. چون کلمه لاتین Cosmos  را برای کیهان برگزیدم و کیهان همان تمام اجرام سماوی مادی است(عالم ماده)، در نتیجه کائنات یا هستی معادل کلیه کیهان های مادی و غیر مادی خلق شده توسط خداوند است و می توان کائنات را برابر با هفت آسمان و زمین دانست که این مفهوم در غرب معادل ندارد. در نتیجه:

ستایش برای خدای دنیا(جهان) است.

ستایش برای خدای گیتی(کیهان) است.

ستایش برای خدای کائنات(هستی) است.

اما منظور مترجمین قرآنی از خدای جهانیان چیست؟ برای نمونه فایل زیر را دانلود کنید :

دانلود


 

اگر همه مترجمین منظور خود را از آن نحوه ترجمه بیان نمایند که سو تفاهم و سو برداشت نشود، مشکلی پیش نخواهد آمد. در واقع بسیاری از مترجمین اصول را رعایت نمی نمایند و در بلند مدت بدعت زاییده می شود. رب العالمین در بسیاری از آیات قرآن از جمله آیه 131 سوره بقره، آیه 6 سوره مطففین، آیه 29 سوره تکویر، آیه 2 سوره سجده و . . . تکرار شده است.

2- به آیه 44 سوره اسرا توجه نمایید:

« تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَ الأَرْضُ وَ مَن فِيهِنَّ وَ إِن مِّن شَيْءٍ إِلاَّ يُسَبِّحُ بِحَمْدَهِ وَلَـكِن لاَّ تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ إِنَّهُ كَانَ حَلِيمًا غَفُورًا – آسمان هاى هفتگانه و زمين و هركس(هرچه) كه در آنهاست او را تسبيح مى‏گويند و هيچ چيز نيست مگر اينكه در حال ستايش تسبيح او مى‏گويد ولى شما تسبيح آنها را در نمى‏يابيد. به راستى كه او همواره بردبار آمرزنده است ».

این آیه به ما می گوید که آسمان های هفتگانه، زمین، هرکه(هرچه) در آسمان های هفتگانه و زمین هست و تمام اشیا و اجسام تسبیح خداوند می گویند. پس می توان خلاصه کرد که کائنات و آنچه در آن است، تسبیح خدای به جا می آورند. ابتدا یک شبهه را برطرف سازیم. فرق موجودات زنده با موجودات بی جان در این است ما از نعمتی به نام نعمت حیات برخورداریم که از موجودات بی جان مضایقه شده است. اما اشتراک ما موجودات ذی حیات و موجودات بی جان در چیست؟ نعمت وجود، کما اینکه می توانست روی دیگر سکه این باشد که زمین خلق نشود. لذا از بابت همین نعمت وجود است که آسمان های هفت گانه، زمین و تمام اشیا و اجسام در عالم ماده و معادل آن در عالم غیرماده، ستایشگر الله هستند.

نکته اول در خصوص آیه 44 سوره اسرا این است که آیه مذکور توضیح تکمیلی برای آیه اول سوره حمد می باشد. این آیه تصریح می نماید که هر چه در آسمان های هفت گانه و زمین است، اعم از جاندار و غیر جاندار، به حمد خدا مشغولند. از این رو علاوه بر انسان، گیاهان و حیوانات و موجودات بی جان نیز ستایش خدا به جای می آورند، لذا رب العالمین یعنی خدای کائنات و یا به عبارتی هرکه و هرچه درون کیهان هاست.

اما منظور از « مَن فِيهِنَّ » که در آسمان های هفتگانه و زمین موجود هستند، چیست؟ واژه عربی «من» در فارسی دو مفهوم «چه» یا «که» را معنا می دهد. لذا معنای «آنکه(آنچه) در آسمان های هفتگانه و زمین است» را باید شکافت. آنکه و آنچه در زمین است برای ما واضح و آشکار است. اما آنچه یا آنکه در آسمان هفتگانه است، یعنی چه؟ در واقع کیست که در آسمان های هفتگانه زندگی می کند؟ آیا موجود فضایی است؟ آیا فرازمینی ها هستند؟

تاکنون هیچ عالم و دانشمندی نتوانسته گوشه ای یا حتی قسمتی از یک آیه قرآن را رد کند و اثبات نماید که مفهوم یا مضمون فلان قسمت از فلان آیه اشتباه است، نادرست است و . . . در نتیجه اگر ما نمی توانیم درک کنیم که منظور از هفت آسمان چیست، دلیل بر این نمی شود که قرآن دروغ می گوید. چرا که ما هنوز پایمان را فراتر از آسمان اول نگذاشته ایم که ببینیم آسمان دوم الی هفتم واقعی است یا نه. آسمان هفتگانه توسط خود قرآن به ما معرفی شده است.

پس اجازه دهید در همین قرآن به جستجوی معنای آنکه (آنچه) در هفت آسمان است، باشیم.

آیات 3 الی 5 سوره ملک:

« الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ طِبَاقًا مَّا تَرَى فِي خَلْقِ الرَّحْمَنِ مِن تَفَاوُتٍ فَارْجِعِ الْبَصَرَ هَلْ تَرَى مِن فُطُورٍ* ثُمَّ ارْجِعِ الْبَصَرَ كَرَّتَيْنِ يَنقَلِبْ إِلَيْكَ الْبَصَرُ خَاسِأً وَ هُوَ حَسِيرٌ* وَلَقَدْ زَيَّنَّا السَّمَاء الدُّنْيَا بِمَصَابِيحَ وَجَعَلْنَاهَا رُجُومًا لِّلشَّيَاطِينِ وَأَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَابَ السَّعِيرِ- همان كه هفت آسمان را طبقه طبقه بيافريد در آفرينش آن [خداى] بخشايشگر هيچ گونه اختلاف [و تفاوتى] نمى‏بينى بازبنگر آيا خلل [و نقصانى] مى‏بينى. باز دوباره بنگر تا نگاهت زبون و درمانده به سويت بازگردد. و در حقيقت آسمان دنيا را با چراغ هايى زينت داديم و آن را مايه طرد شياطين [قواى مزاحم] گردانيديم و براى آنها عذاب آتش فروزان آماده كرده‏ايم».

در آیه سوم می گوید که هفت آسمان به صورت طبقه طبقه و بر روی هم ساخته شده است چون « طِبَاقًا » یعنی قرار دادن چیزی بر روی چیز دیگر. در آیه چهارم می گوید هر قدر چشم به آسمان بدوزی متوجه تفاوت بین طبقات نمی شوی. بنابراین هفت آسمان در حال حاضر در امتداد هم وجود دارند اما چشم قادر به تشخیص طبقات از هم نیست. در آیه پنجم سرنخی ارائه می گردد بدین مضمون که آسمان دنیا را با چراغ هایی زینت دادیم. آسمان دنیا باید نزدیک ترین آسمان به ما یا همان آسمان اول باشد که ستارگان در آن قرار دارند. از این جا می توان تحلیل نمود که کیهان(Cosmos) باید آسمان اول باشد.

قسمت دوم آیه اخیر می گوید که شیاطین قدرت خارج شدن از آسمان اول و ورود به آسمان دوم را ندارند. لکن تا این جا به خاطر بسپارید همان قرآنی که از هفت آسمان سخن گفت، خودش همانجا گفت که آسمان دنیا با چراغ هایی زینت داده شده که مایه طرد شیاطین هم هست. این قضیه در آیه 6 الی 10 سوره صافات هم آمده است:

« إِنَّا زَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنْيا بِزِينَةٍ الْكَواكِبِ* وَ حِفْظاً مِنْ كُلِّ شَيْطانٍ مارِدٍ* لا يَسَّمَّعُونَ إِلَى الْمَلَإِ الْأَعْلى‏ وَ يُقْذَفُونَ مِنْ كُلِّ جانِبٍ* دُحُوراً وَ لَهُمْ عَذابٌ واصِبٌ* إِلَّا مَنْ خَطِفَ الْخَطْفَةَ فَأَتْبَعَهُ شِهابٌ ثاقِبٌ- ما آسمان نزديك [پائين‏] را با ستارگان آراستيم. آن را از هر شيطان خبيث و عارى از خير و نيكى حفظ كرديم. آنها نمى‏توانند به (سخنان) فرشتگان عالم بالا گوش فرا دهند (و هرگاه چنين كنند) از هر سو هدف (تيرهاى شهاب) قرار مى‏گيرند. آنها به شدت به عقب رانده مى‏شوند (و از صحنه آسمان طرد مى‏گردند) و براى آنان مجازاتى دائم است. مگر آنها كه در لحظه‏اى كوتاه براى استراق سمع به آسمان نزديك شوند كه شهاب ثاقب آنها را تعقيب مى‏كند».

در این آیات از سوره صافات دلیل ممانعت از ورود شیاطین که خبیث هستند، به آسمان های اعلا چنین عنوان شده که خداوند می خواسته از استراق سمع ایشان جلوگیری به عمل آورد. استراق سمع؟ بله شیاطین خبیث به شنود صدای فرشتگان می پرداخته اند. لذا این آیات می گویند که هفت آسمان ساکنین دیگری به اسم شیاطین هم دارد و در آسمان های اعلاتر از آسمان دنیا، فرشتگان ساکن هستند.  این شیاطین که هستند که اجازه نفوذ به آسمان های دوم، سوم  و  . . . به آن ها داده نشده است؟ فرشتگان که ساکنین آسمان های دوم به بالاتر هستند، چگونه موجوداتی می باشند؟ پاسخ این سئوالات را در بخش های بعدی خواهیم داد.

به طور خلاصه از این قسمت می توان نتیجه گرفت منظور از « مَن فِيهِنَّ » در آیه 44 سوره اسرا یا « مَن فِي» در آیه 41 سوره نور، صرف نظر از کواکب، مصابیح، شهاب و . . . که غیرجاندارند، موجودات جانداری به نام شیاطین و فرشتگان است. اینها موجوداتی هستند که خود قرآن می گوید در آسمان ها حضور دارند، اما طرفداران فرضیه فضانوردان باستانی با شیطان و فرشته راضی نمی شوند و می خواهند که آنها مادی بوده و قالب بدنیشان تا حدود زیادی شبیه به انسان باشد. این در حالی است که تا کنون هیچ مدرکی موید یک جسد یا فسیل چنان موجودی ارائه ننموده اند که مورد قبول منتقدین ایشان باشد. آیات 19 سوره انبیا و 18 سوره حج از این دسته آیات هستند.

بسیاری از آیاتی که به موضوع هفت آسمان می پردازند از جمله آیه 4 سوره سجده، آیه 54 سوره اعراف، آیه 12 سوره طلاق و . . . کمکی به موضوع بحث نمی نمایند.

 آیه 5 سوره صافات:

« رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُما وَ رَبُّ الْمَشارِقِ- پروردگار آسمان ها و زمين و آنچه در ميان آن دو قرار دارد، و پروردگار مشرق ها». در این آیه برای اشاره به محتویات آسمان ها و زمین از اصطلاح « ما بَيْنَهُما » یعنی « آنچه در ميان آن دو قرار دارد»، استفاده شده است. آنچه ارجاع به موجود است نه موجود جاندار، بنابراین چنین آیاتی نمی تواند موید وجود حیات در آسمان ها باشد. آیات 116 سوره بقره، 6 سوره طه و 16 سوره انبیا نیز از این گروه آیات محسوب می شوند.

3- تعدادی از آیات قرآنی از اصطلاحاتی مانند« دابه » اسم به میان آورده اند. برای مثال آیه 45 سوره نور را ببینید:

« وَاللَّهُ خَلَقَ كُلَّ دَابَّةٍ مِن مَّاء فَمِنْهُم مَّن يَمْشِي عَلَى بَطْنِهِ وَمِنْهُم مَّن يَمْشِي عَلَى رِجْلَيْنِ وَمِنْهُم مَّن يَمْشِي عَلَى أَرْبَعٍ يَخْلُقُ اللَّهُ مَا يَشَاء إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ - و خدا هر، جنبنده ای را از آب بيافريد بعضی از آنها بر شکم می روند و بعضی بر دوپا می روند و بعضی بر چهار پا می روند خدا هر چه بخواهد می آفريند زيرا خدا بر هر کاری تواناست».

 در این آیه ابراز می شود که خداوند هر جنبنده ای را از آب آفریده است. بعضی از مفسرین منظور از آب را نطفه در نظر گرفته اند. دابه که بعضی بر روی شکم، دو پا یا چهار پا راه می روند. در این آیه سختی از پرواز کنندگان(پرندگان) نیست، اما می دانیم که هر پرنده دو پا دارد که برای راه رفتن استفاده می کند. لذا در این آیه می توان مدعی بود که دابه، پرندگان و انسان را نیز در بر می گیرد.

در ادامه سعی می کنیم ببینیم منظور دقیق از دابه در قرآن چیست؟ اگر بگوییم دابه در کل کائنات، چه در زمین چه بیرون از زمین پراکنده شده اند، آنگاه آیه 10 سوره لقمان و آیه 45 سوره فاطر ادعای فوق را نقض می کند.

آیه 10 سوره لقمان:

« خَلَقَ السَّمَاوَاتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا وَأَلْقَى فِي الْأَرْضِ رَوَاسِيَ أَن تَمِيدَ بِكُمْ وَ بَثَّ فِيهَا مِن كُلِّ دَابَّةٍ وَأَنزَلْنَا مِنَ السَّمَاء مَاء فَأَنبَتْنَا فِيهَا مِن كُلِّ زَوْجٍ كَرِيمٍ – آسمان ها را بی هيچ ستونی که ببينيد بيافريد و بر روی زمين کوه ها را بيفکند تا نلرزاندتان و از هر گونه جنبنده ای در آن بپراکند و از آسمان آب فرستاديم و در زمين هر گونه گياه نيکويی رويانيديم».

در این آیه ابراز می گردد که در یکی از مراحل آفرینش، « مِن كُلِّ دَابَّةٍ » را بر روی زمین پراکنده است. عبارت « فِيهَا» در این آیه نشان می دهد که دابه مختص زمین است. بنابراین طبق این آیه، دابه بر روی زمین زندگی می کنند و مهم تر اینکه از هر قسم دابه که خلق شده است، نمونه ای باید بر روی زمین موجود باشد. از آنجا که خدا در این آیه به روشنی می فرماید از هر نوع دابه بر روی زمین پراکنده است، لذا این آیه در مقابل تفسیر دابه به انسان نما ها یا هوشمندان سایر کرات هستی به شدت جلوگیری می کند.

آیه 45 سوره فاطر:

« وَ لَوْ يُؤَاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِمَا كَسَبُوا مَا تَرَكَ عَلَى ظَهْرِهَا مِن دَابَّةٍ وَلَكِن يُؤَخِّرُهُمْ إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى فَإِذَا جَاء أَجَلُهُمْ فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ بِعِبَادِهِ بَصِيرًا- و اگر مردم را به كيفر اعمال زشتشان به عذاب خود مي‏گرفت بر روي زمين هيچ جنبده‏اي نمي‏ماند و ليكن عذاب آنان را تا مدتي معين تاخير مي‏اندازد همين كه اجلشان رسيد خداوند بر احوال بندگانش كاملا آگاهست».

در این آیه ما شاهد یک نکته جالب هستیم و آن حضور کلمه ناس قبل از کلمه دابه است. بر ما مبرهن است که لفظ ناس در قرآن اشاره به بشر زمینی از تیره آدم است، همان گونه که آیات قبل تر سوره فاطر نیز تاکید دارند. در این آیه بهترین معنی برای دابه همان ناس می باشد.

از دیگر سو آیه 4 سوره جاثیه، آیه 29 سوره شوری و آیه 49 سوره نحل به ما تذکر می دهند که دابه الزاماً ناس نیست و یا فقط روی زمین زندگی نمی کنند. در آیه 4 سوره جاثیه به صراحت حساب انسان از دابه جدا شده است:« وَ في خَلْقِكمْ وَ مَا يَبُث مِن دَابَّةٍ ءَايَتٌ لِّقَوْمٍ يُوقِنُونَ‏- و نيز در خلقت خودتان و جنبندگاني كه همواره منتشر مي‏كند آيت‏ هاست براي مردمي كه اهل يقين باشند».

اما در آیه 29 سوره شورا، قلمرو دابه به آسمان ها گسترش داده شده است:

« وَ مِنْ آيَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ مَا بَثَّ فِيهِمَا مِن دَابَّةٍ وَ هُوَ عَلَى جَمْعِهِمْ إِذَا يَشَاء قَدِيرٌ- و از نشانه های قدرت او آفرينش آسمان ها و زمين و پراکندن جنبندگان در آن دوست و هرگاه بخواهد، بر گردآوردنشان تواناست». این از جمله معدود آیاتی است که در گام اول می توان آن را به عنوان نشانه ای از وجود حیات فرازمینی در قرآن قلمداد نمود. لذا درستی چنینی برداشتی را بگذارید با توجه به سیاق آیات مشابه مانند آیه 49 سوره نحل بررسی کنیم.

آیه 49 سوره نحل از این نظر جالب توجه است که الله موجود سجده گذار را به فرشته و دابه تقسیم نموده است:

« وَ للَّهِ يَسجُدُ مَا في السمَوَتِ وَ مَا في الأَرْضِ مِن دَابَّةٍ وَ الْمَلَئكَةُ وَ هُمْ لا يَستَكْبرُونَ- و آن چه در آسمان ها و آن چه در زمين از جنبندگان است و همچنين فرشتگان، براى خدا سجده مى‏كنند». بی توجه به آیات قبلی سوره نحل که بحث از سجده و ستایش خداست، طرفداران فرضیه فضانوردان باستانی با تمسک به این آیه حضور جنبندگان در آسمان ها علاوه بر زمین را می پذیرند و لایستکبرون رو توضیحی بر باشعور بودن آن جنبندگان حمل نموده اند. این در حالی است که دو تفسیر مرجع معروف شیعه، تفسیر نمونه و تفسیر المیزان، هر دو معتقدند منظور از لایستکبرون فرشتگان است و نه دابه(در ادامه به بررسی خصوصیات فرشتگان می پردازیم و در آنجا نشان می دهیم که لایستکبرون در واقع یکی از بدیهی ترین خصوصیات فرشتگان است).

از آنجا که انسان جزو فرشتگان نیست، در بستر آیه 49 نحل جزو دابه است و اگر لایستکبرون را به دابه تسری دهیم، اختلاف می افتد چرا که بسیاری از انسان ها مستکبرند. لذا فقط فرشتگان لایستکبرون هستند. در تفسیر المیزان ذیل آیه 49 نحل، دابه به معنای هر چیزی که از جایی به جایی تحرک و انتقال داشته باشد، تعریف شده است و هم انسان و هم جن جزو دابه تلقی شده اند. من معتقدم این تفسیر اخیر مقبول ترین و کلی ترین تفسیر است، کما این که در ادامه آن را اثبات خواهیم نمود و ابطال پذیر نیست. جالب این که در المیزان، وجود جنبندگان در سایر کرات هستی تایید شده اما قبل از آن فقط از انس و جن صحبت می شود که این خود نشان می دهد مفسر معتقد به وجود جن در کائنات است و نه فرازمینی مادی. لذا تفسیر المیزان به عنوان یکی از بزرگ ترین تفسیرهای مرجع، وجود فرازمینی مادی را مردود می داند(جلد 12 صفحه 386-7). آیه 49 نحل یکی از مستندات قوی در بحث حیات فرازمینی محسوب می شود چرا که فرشتگان را از دابه مستثنی نموده است.

آیه 18 سوره حج نیز جالب توجه است که خوانندگان خود به آن مراجعه نمایند چون مضمون آیه 49 سوره نحل را با جزئیات بیشتری آورده است.

اکنون در خصوص آیه 29 سوره شورا باید بگوییم که در مبحث هوشمند شناسی قرآنی آیات متعددی وجود دارند که در کنار نژاد انس از نژاد جن سخن به میان آورده اند(در ادامه به آنها خواهیم پرداخت). در نتیجه اگر ما نژاد جن مطابق توصیف قرآن را نیز دابه بدانیم، آیه مذکور هیچ نقطه ابهامی ندارد، کما این که در بند دوم این بخش ما شاهد بودیم حداقل در برهه ای از زمان، شیاطین قادر به دستیابی به آسمان های اعلا بوده اند.

اما علاقمندان به حیات هوشنمد فراسوی زمین، آیاتی مانند آیه 38 سوره انعام را بسیار جالب تفسیر می نمایند:

« وَ مَا مِن دَابَّةٍ في الأَرْضِ وَ لا طئرٍ يَطِيرُ بجَنَاحَيْهِ إِلا أُمَمٌ أَمْثَالُكُممَّا فَرَّطنَا في الْكِتَبِ مِن شي‏ءٍثُمَّ إِلي رَبهِمْ يحْشرُونَ‏-هيچ جنبده‏اي در زمين و پرنده‏اي كه با دو بال خود مي‏پرد نيست مگر اينكه آنها نيز مانند شما امت هائي هستند، و همه به سوي پروردگار خود محشور خواهند شد، ما در كتاب از بيان چيزي فروگذار نكرديم».

ایشان معتقدند که در آیه مذکور به این دلیل که پرندگان جدا ذکر شده اند لذا پرندگان جزو دابه نیستند و با تکیه بر این آیه، در آیاتی مانند 49 نحل، منظور از جنبندگان درون آسمان ها را غیر از پرنده می دانند که این خود یعنی نژاد های هوشمندی در سایر کرات در حال زندگی هستند. این در حالی است که خود آیه به صراحت صحبت از جنبندگان در زمین و پرندگان نموده که هر یک به مثابه یک امتند و به سوی پروردگارشان محشور می شوند. قابل قبول نیست که مفهوم دابه در این آیه را با مفهوم دابه در آیات دیگر مثلاً آیه 49 سوره نحل یا 29 سوره شورا یکی بدانیم، آن هم در وضعیتی که خود آیه از دابه زمینی سخن می گوید و نه دابه ساکن آسمان ها.

هر کس که این آیه را بخواند متوجه می شود منظور از دابه در واقع جنبنده ای است مشابه پرنده که توان پرواز ندارد و بر روی زمین زندگی می کنند، به عبارتی تک تک گونه های جانوری غیر از پرندگان به همراه پرندگان که پرواز می کنند، مانند ما انسان ها امت هایی محسوب می شوند.

در جمع بندی این قسمت باید گفت که لفظ دابه در قرآن در حالات مختلفی به کار رفته است که معانی متفاوتی نیز به خود گرفته است و تنوع آیات نه تنها به یافتن معنای دقیق دابه کمک نمی کند، بلکه بر پیچیدگی مفهوم لفظ مذکور نیز می افزاید. سئوال اصلی این است که دابه یک واژه عام است یا یک واژه خاص؟ با توجه به آیاتی که بررسی کردیم و کتب تفسیر، می توان دابه را به معنای جنبنده دانست که واژه ای عام است. اما به محضی که طبق یک آیه وارد جزئیات مفهوم دابه می شویم، در آیه دیگر همان مفهوم نقض می گردد و مانع از رسیدن به یک جمع بندی دقیق و آشکار می شود. تمام این بحث در بستری جریان دارد که ما جنیان را کنار گذاشته ایم. هنگامی که جنیان را وارد بحث کنیم، به راحتی آیه 29 سوره شورا یا آیه 38 سوره انعام تفسیر می شود، به عبارتی تایید می شود که در سایر فضای کائنات هم حیات هوشمند وجود دارد.

اما جن همان موجودی است که بسیاری از نخبه های مسلمان و فارسی زبان طرفدار فرضیه فضانوردان باستانی نتوانستند مفهوم آن را حضم نمایند لذا از ته دل آرزو نمودند ای کاش جن خلق نمی شد تا آیات هفت آسمانی و آیات دابه ای را با فراغ بال به گونه ای تفسیر نمایند که وجود موجودات فرازمینی مادی از آن مستفاد گردد.

برای نمونه به این نقل قول توجه نمایید: «در آخر باید بگویم که شاید این سوال برایتان بوجود آید که پس اجنه چه هستند؟ به نظر من موضوع جنیان هیچ ربطی به موجودات فرازمینی یا حیوانات فرازمینی ندارد. بحث اجنه کاملا تفاوت دارد، جنیان همچون انسان دارای شعور، دین و اعتقاد هستند، من در این رابطه احتیاج به تحقیقات بیشتری دارم. متاسفانه این بحث هم همانند بحث موجودات فرازمینی در شایعه هایی بعضا بی اساس قرار گرفته. ان شاء الله در ادامه این بحث بعد از کامل شدن تحقیقاتم سعی می کنم بحث جامع و کاملی رو در رابطه با جنیان و چگونگی وجود آنها، در آینده در وبلاگم قرار دهم».

خوب سئوال اساسی این است وقتی کسی در مورد جن به اندازه کافی تحقیق نکرده است، چگونه به خود اجازه می دهد بگوید هیچ ربطی بین موجودات فضایی و جن وجود ندارد؟ و جالب تر این که گوینده مطالب فوق طی یک مقاله ابتدا تلاش وافری در اثبات وجود حیات هوشمند در کائنات بر اساس آیات هفت آسمانی و آیات دابه ای دارند، بدون این که به بررسی ارتباط جن و دابه بپردازند و در قسمت پایانی مبحث، در مورد جن چنان نتیجه گیری می نماید(سایتی که این عبارت از آن نقل قول شده اکنون در دسترس نیست اما آدرس دانلود مقاله مذکور در شماره 2 منابع ذکر شده است ).

من چنان تحلیل هایی را تحلیل و منطق عقیم نامیده ام چرا که فی نفسه باطل است. وقتی شما نتوانی درک خود از دابه را بیان کنی و تعیین نکنی که جن هم جزو آن هست یا خیر، در این صورت اثبات موجود فرازمینی طبق قرآن چه اثربخشی دارد؟ از همین روست ما آیاتی که مربوط به هفت آسمان و دابه است را در دسته آیات مبهم قرار دادیم و در بخش آتی به بررسی آیاتی پرداختیم که به شدت مبین هستند و کسی را توان اغماض آن نیست.

اما اگر می خواستیم برای تفسیر جزئی تر آیات، به روایات صحابه و احادیث ائمه متوسل شویم، نه تنها موفقیتی حاصل نمی شد که حتی باعث افزوده شدن بر پیچیدگی ماجرا شده و نتایج کاملاً اریب و دو پهلو حاصل می شد، آن هم در شرایطی که خود قرآن به اندازه کافی صریح و شفاف است. اما این جانب از مفسیرین چند سده اخیر در خصوص آیات هیچ کس را به اندازه آیت اله سید مرتضی رضوی، روشن فکر و خوش فکر نیافتم. علامه طباطبایی و مرتضی مطهری در رده های بعدی هستند که تلاش های قابل تقدیری انجام داده اند.

این برای من به شخصه جای بسی تاسف است که سایر مفسرین معروف توان پاسخ دادن به وجود حیات فرازمینی با تکیه بر قرآن را به صراحت ندارند و بسیار محتاطانه پیش رفتند تا جایی که بعضی مثلاً در جواب طرفداران فرضیه تکامل حتی گفتند: قرآن با فرضیه تکامل مشکلی ندارد و قرآن کتابی علمی نیست و یا با تکیه بر یک سری شبه علم اثبات نشده دم از احتمال وجود حیات مادی فرازمینی می زنند. این گروه کثیر که بر گمراهی مردم افزوده اند و سرعت حرکت جهان را به سوی ظهور تسریع نموده اند، همان هایی هستند که به اسم اسلام بر روی موعود شمشیر می کشند.

یکی از بهترین کتب فعلی تفسیر قرآن، کتاب تفسیر المیزان است که مفسر آن بعد از ترجمه و تفسیر آیه، به بررسی ارتباط بین آیه مورد نظر با سایر آیات و در نتیجه کلیت قرآن می پردازد. هر چند چنین تحلیلی لازم است اما همان هم در بسیاری موارد کافی نیست.

از عمده مشکل جامعه محققین پیرو رویه علمی فعلی در استفاده از قرآن این است که هر چند قرآن ابتدا یکباره نازل شده، اما دوباره و بر مبنای شان نزول به تدریج نازل گشته است. ما امروز به آن قرآن دسترسی داریم، اما شان نزول بسیاری از آیات را به درستی نمی دانیم. و بدتر این که هیچ مرجع معتبری نیست ترتیب نزول آیات در آن ثبت شده باشد. به عبارتی، این قرآن به این ترتیبی که در دست ماست، نازل نشده است، یعنی این گونه نبوده که خدا اول سوره حمد را بر محمد(ص) نازل نماید و تا سوره بقره تمام نشده، سوره دیگری نازل نشود. آگاهی از ترتیب نزول آیات بدون توجه به نام سوره ها، خود فواید بسیاری دارد و بسیاری از جنبه های تاریک قرآن فقط با چیدمان آیات قرآن در آن حالت روشن می شود.

امیدوارم در آینده، حوزه های علمیه از تفسیر سنتی قرآن فاصله گرفته و رویه ای در پیش گیرند که به روشن شدن جنبه های تاریک کمک نماید نه این که فقط به تکرار مکررات بپردازد و مبهمات را به حال خود واگذارد.

 

ب- آیاتی که به صراحت از سایر مخلوقات هوشمند کیهان ها نام می برد.

در کنار آیاتی که به صورت مبهم از وجود حیات در پهنه هستی و یا هفت آسمان ها صحبت نموده است، بسیاری از آیات هم هستند که نه تنها از ساکنین کائنات نام برده، بلکه بسیاری از ویژگی های سایر ساکنین کیهان ها را به ما می نمایانند:

1- اولین آیه از این دست، آیه 34 سوره بقره است:

« وَ إِذْ قُلْنَا لِلْمَلاَئِكَةِ اسْجُدُواْ لآدَمَ فَسَجَدُواْ إِلاَّ إِبْلِيسَ أَبَى وَ اسْتَكْبَرَ وَ كَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ- و هنگامى كه به فرشتگان گفتيم براى آدم سجده كنيد، سجده كردند جز ابليس كه سرباز زد و تكبّر ورزيد و از كافران شد». آیه 50 و 51 سوره کهف هم می گوید:« وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْليسَ کانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ أَ فَتَتَّخِذُونَهُ وَ ذُرِّيَّتَهُ أَوْلِياءَ مِنْ دُوني‏ وَ هُمْ لَکُمْ عَدُوٌّ بِئْسَ لِلظَّالِمينَ بَدَلاً* ما أَشْهَدْتُهُمْ خَلْقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لا خَلْقَ أَنْفُسِهِمْ وَ ما کُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّينَ عَضُداً  -  و زمانیکه به فرشتگان گفتم: آدم را سجده کنید، همه سجده کردند جز ابلیس که از جنیان بود و از فرمان پروردگارش تجاوز نمود، آیا او و فرزندانش را به غیر از من اولیاء خود می گیرید و حال آنکه آنها دشمن شما هستند؟ برای ستمگران چه بدل و عوض بدی است. آفرینش آسمان ها و زمین و آفرینش آن ها را با حضور ایشان نکردم، و من گمراه کنندگان را به مدد نمی گیرم ».

«فسجدوا» فعل جمع است به این معنی که «پس سجده کردند». چون این آیه مربوط به زمان رونمایی الله از مخلوق اخیر خود یعنی آدم ابوالبشر است، پس سجده کنندگان غیر از فرزندان آدم یا بشر بوده اند. آیات می گویند کسانی که سجده کردند از نوع فرشتگان بودند، چون خداوند به ایشان امر نمود. اما ابلیس که از جنیان بود، سجده نکرده است.

 

 

ریچارد شاور (1907-1975، Shaver) که نویسنده ای امریکایی بود، پس از جنگ جهانی دوم داستان های بحث بر انگیزی را در مجلات تخیلی-علمی تحت نام راز شاور به چاپ رساند. او مدعی بود که نژاد انسانی به غایت پیشرفته در ماقبل تاریخ غارهایی را زیر زمین ساخته اند و به دلیل تشعشعات خورشید، زمین را به قصد سیاره ای دیگر ترک کرده اند.

موریس جسوپ (1900-1959، Jessup) نیز در سال های 1950 معتقد بود مردم کوتوله که بعضی ها آنها را به یوفوها ربط داده اند، در واقع متعلق به زمین بودند و مدت ها قبل به تکنولوژی اعجاب آوری از جمله قدرت پرواز در فضا دست یافته بودند. جسوپ می گوید که حدود 100 هزار سال قبل: « در زمان اولین موج تمدن که قبل از دوران کاتالیزمی ایجاد شده بود . . . دانش پرواز در این سیاره پایه ریزی گردید . . . ممکن است کوتوله ها تمدنی را به وجود آورده باشند که موفق به کشف قانون گرانش شده اند و آن را به کار گرفته اند». وقتی که آتلانتیس و مو (Mu) به زیر آب می رفت، مردم کوتوله به سفینه های فضاییشان پناه برده اند.

 

 

اما از دو آیه فوق که مربوط به زمان خلقت حضرت آدم است، مشخص می شود که در زمان آفریدن آدم، موجودی از جنس آدم یا به عبارتی انسان گونه وجود نداشته است. اگر وجود داشت: اولاً چرا باید مجدداً خدا به خلق مجدد همان گونه ولو با اندک تغییراتی دست بزند؟ چرا باید فرشتگان بر یک مخلوق تکراری سجده نمایند؟ سوماً ابلیس که سجده نکرد پس از آن به خاطر پیمانی که با الله بست همیشه با آدم و حوا در ارتباط بود و ارتباطش را با نسل ایشان حفظ کرده است، اما سرنوشت این انسان گونه هایی که در زمان خلق آدم در سایر کرات در پهنه کیهان بوده اند چه شده است؟ داستان سجده بر آدم در عرش اتفاق افتاده است. طبق

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:

نويسنده: MAT تاريخ: شنبه 26 بهمن 1392برچسب:, موضوع: <-CategoryName-> لينک به اين مطلب

درباره وبلاگ

از ان روزی که این عالم به پا شد ، حسـین ابـن علـی ارباب ما شد ، خدا چو جام عشقی در جهان ریخت ، تجلیگاه مستان کــــربـــلا شد

نويسندگان

وضعیت آب و هوا

جستجوي مطالب

IP

design‬‏ abbasi01.Mohsen Abbasi